رؤوف (اسم الله)

از دانشنامه‌ی اسلامی

«رءوف»، صیغه مبالغه به معناى بسیار مهربان است. این اسم و صفت الهى ده بار در قرآن کریم ذکر شده است؛ دو بار به تنهایی و ۸ بار با اسم و صفت «رحیم» و در همه موارد وصف خدا قرار گرفته است:

  • «...واللّهُ رَءوفٌ بِالعِباد». (سوره بقره، ۲۰۷)
  • «...واللّهُ رَءُوفٌ بِالعِباد». (سوره آل عمران، ۳۰)
  • «...اِنَّ اللّهَ بِالنّاسِ لَرَءوفٌ رَحیم». (سوره بقره، ۱۴۳)
  • «...اِنَّهُ بِهِم رَءوفٌ رَحیم». (سوره توبه، ۱۱۷)
  • «...اِنَّ رَبَّکم لَرَءوفٌ رَحیم». (سوره نحل، ۷)
  • «...فَاِنَّ رَبَّکم لَرَءوفٌ رَحیم». (سوره نحل، ۴۷)
  • «...اِنَّ اللّهَ بِالنّاسِ لَرَءوفٌ رَحیم». (سوره حج، ۶۵)
  • «...واَنَّ اللّهَ رَءوفٌ رَحیم». (سوره نور، ۲۰)
  • «...واِنَّ اللّهَ بِکم لَرَءوفٌ رَحیم». (سوره حدید، ۹)
  • «...رَبَّنا اِنَّک رَءوفٌ رَحیم». (سوره حشر، ۱۰)

با توجه به مواردى که مصدر این کلمه (رأفت) در قرآن آمده است، مى توان گفت که این لفظ حاکى از یک نوع رقت قلب است، چنان که مى فرماید: «...وَ لا تَأْخُذْکمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِى دِینِ اللّهِ...» (سوره نور، ۲) «هرگز در عمل به دین خدا نسبت به زن و مرد بدکار رقت دست ندهد».

و در آیه دیگر مى فرماید: «وَ جَعَلْنا فِى قُلُوبِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَ رَحْمة» (سوره حدید، ۲۷) «ما در دلهاى کسانى که از مسیح پیروى کردند، رأفت و رحمت قرار دادیم».

بنابر این به هنگام اطلاق اسم (رؤوف) بر خدا، باید از لوازم امکانى و خواص مادى آن تجرید شود; یعنى خدا در حالى که رؤوف است، امّا پیراسته از رقت قلب و تأثر درونى مى باشد.

آخرین نکته این که در آیات قرآن، اسم «رؤوف» بر «رحیم» مقدم است و شاید وجه آن این باشد که رحیم به کسى مى گویند که مورد ترحم را از نزدیک مشاهده مى کند و فقر او را لمس کرده، در این حالت ابراز همدردى مى کند; در حالى که رؤوف کسى را مى گویند که به دیگران نیکى کند، هرچند از نزدیک وضع آنان را مشاهده نکند و در جدول فضایل نفسانى دومى برترى دارد، شاید از این جهت قبل از رحیم قرار گرفته است.

پانویس

  1. اسما و صفات الهى فقط در قرآن، ج۱، ص ۵۰۵-۵۰۸.
  2. منشور جاوید، جعفر سبحانی، صفحه ۲۶۴.

منابع

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.